برای اعظم عزیزم که همیشه دوستش دارم
از تو می نویسم:
از تو می نویسم چون اگر تو نباشی نابودم
از تو می نویسم چون دلم با توست
از تو می نویسم تا وقتی که توانی در این دستهاست
می نویسم روی ذره ذره ی دلم که اعظمم همیشه عاشقت خواهم بود...
چون خودش ترو داد و خودشم گرفته..
اگه یه روزی نشه که دیگه باتو باشم ..
میام اینجا فقط مینویسم: خدا نخواست ما باهم باشیم...ولی بدون اون روز روز
مرگ عشق منهاعظم من عزیز دلم | |
وقتیکه عاشق چشمات شدم تازه فهمیدم که زیبایی چیست وقتیکه تو رو در قلب کوچکم جای دادم تازه صدای ضربان قلبم را شنیدم وقتیکه دست در دستان تو نهادم تازه معنای گرمی را درک کردم هنگامیکه به یاد تو هستم می فهمم که آرامش چیست و هرگاه به جدایی می اندیشم کنار خود سایه مرگ را می بینم |
دل شکسته.... | |
زمانی که گلدان شکست پدر گفت:حیف خواهرم گفت: مال من بود مادر گفت:عمرش کوتاه بود برادر گفت:زیبا بود زمانی که قلب من شکست هیچکس حتی آخ هم نگفت |
اعظمم
می خواهم تو را در خواب ببینم.
بیشتر می خوابم تا تو را
بیشتر در خواب ببینم...
اگر بدانم مردگان نیز خواب می بینند
.......می میرم.......
تا تو را همیشه در خواب ببینم